تاریخچه فردیتاریخچه فردی، یکی از مباحث مطرح در روانشناسی بالینی بوده و به معنای روشی است که در آن روانشناس مطلع میشود که چه قسمتهایی از زندگی گذشته و حال مراجع را باید مورد بررسی قرار دهد تا به مشکلاتش پیببرد. در واقع تاریخچه فردی عبارت است از نظری دقیق به گذشته بیمار. ۱ - مقدمهبه منظور اینکه روانشناس بداند چه نوع سوالاتی از بیمار باید نمود تا اینکه به مسایل و مشکلات او پی برد، در درجه اول لازم است بداند چه قسمتهایی از گذشته و حال مشخص را باید مورد مطالعه قرار داد. روشی که روانشناسی برای رسیدن به این منظور بهکار میبرد روش تاریخچه فردی است که در واقع عبارت است از نظری دقیق به گذشته بیمار. ۲ - موارد· زندگی خانوادگی · تاریخچه بیماری و تصادفات · تاریخچه تحصیلی · رابطه با همسالان · تکامل جنسی · تاریخچه شغلی · عقاید مذهبی و اخلاقی · تاریخچه اختلالات عاطفی · خودپنداری. ۳ - تعریفتاریخچه فردی هر کس اصولا داستان زندگی او است که به صورت کامل، علمی و منظم عرضه میشود. در به دست آوردن حقایق و اطلاعات درباره تکامل و رشد فرد از بدو تولد تاکنون از منابع مختلف استفاده میشود. این اطلاعات باید تنظیم شده و مورد تفسیر قرار گیرد و با کمک اطلاعات دیگر از قبیل نتایج تستهای روانی و مصاحبه و غیره در تشخیص بیماری بهکار برده شود. تاریخچه فردی از نظر روانشناسان، وسیله بسیار مهمی است به منظور جمعآوری اطلاعات، ولی ارزش آن بستگی دارد به اعتبار و ثبات اطلاعاتی که به دست آمده است. منبع اصلی اطلاعات در تاریخچه فردی معمولا یا خود بیمار است و یا افراد وابسته به او. بنابراین صحت مقداری از این اطلاعات بستگی دارد به حافظه این افراد. قسمتی از این اطلاعات ممکن است از منابعی از قبیل دفترچه یادداشت شخصی، مدارک تحصیلی، شهربانی، دادگستری، ارتش، مؤسسات، کلینیکها و امثال آن به دست آید. [۱]
شاملو، سعید، روانشناسی بالینی، ص۴۵-۴۶، تهران، چهر.
۴ - رویدادهای مستقیمدر تاریخچه فردی، رویدادها و آسیبدیدگیهای احتمالی را که بر تحول شخص سایه افکنده را باید جستجو کرد. ممکن است صحبت از رویدادهایی باشد که بر محیط کاملا اثر میگذارند، مثلا نقل مکان خانواده و مشکل انس گرفتن با محیط جدید، مرگ پدر یا مادر و... و باز ممکن است صحبت از رویدادهایی باشد که به گونهای مستقیمتر بر خود آزمودنی اثر گذاشتهاند، مثلا سانحه، تهاجم وخیم، مرضی که بر اثر بستری شدن در بیمارستان موجب جدایی از محیط خانوادگی گردد و جز آن. پس برای تفسیر و ارزیابی بیمار باید حداکثر اطلاعات را درباره تاریخچه زندگی فرد گردآوری کرد. این کار از طریق تدوین تاریخچه فردی مقدور است. تدوین تاریخچه فردی مستلزم رجوع به حافظه است. این امر در پزشکی به منزله جستجوی سوابق بیماری است، جستجوی آنچه در گذشته شخصی یا خانوادگی میتواند به تبیین بیماری او کمک کند. روانشناسی بالینی با پذیرفتن این اصطلاح آن را به طرز محسوسی تعمیم بخشیده است. تدوین تاریخچه فردی جستجوی تمام چیزهایی است که توانستهاند در تحول آزمودنی اثر گذارند و شناخت آنها میتواند به تبیین حالت پزشکی او کمک کند. اطلاعاتی که بدیننحو درصدد جستجوی آن هستند، معمولا از والدین و غالب اوقات از مادر، خواسته میشوند. بیفایده نیست که یک سلسله اطلاعات تکمیلی نیز از طریق مراجعه به مدرسه، پزشک خانوادگی، مددکاری اجتماعی و خود فرد فراهم گردد. [۲]
منصور، محمود، روانشناسی بالینی، ص۲۶۸-۲۷۱، تهران، دریا، ۱۳۷۱، چاپ دوم.
۵ - منابع اصلیمعمولا اولیاء و آموزگاران و دوستان بیمار، منابع اصلی به دست آوردن اطلاعات میباشند. گاهی خود بیمار تنها منبع اطلاعات است ولی در چنین موردی اعتبار اطلاعات بسیار کم است. در عمل روانشناس سعی میکند که اطلاعات خود را از همه منابع موجود به دست آورد و این منابع را باید با یکدیگر تفسیر نمود تا وجود یا عدم تناقض و یا تجانس در آنها مشهود گردد. در به دست آوردن اطلاعات از این نوع باید حداکثر احتیاط را نمود. زیرا که عوامل متعدد و متنوعی ممکن است در آنها تاثیر نموده و حقیقت امر را تغییر دهد. مثلا اغلب اوقات اطلاعاتی که خانواده بیمار درباره او میدهد نادرست است. زیرا آنان سعی میکنند که شدت مرض را تقلیل دهند و بهخصوص از بیان اینکه در خانواده ناراحتیهایی وجود دارد امتناع میورزند. تاریخچه زندگی بیمار مربوط به وقایع گذشته است و حوادثی را مورد بحث قرار میدهد که در گذشته رخ دادهاند. چون وقایع دردناک باعث بروز تغییرات ذهنی و فراموشی و سرکوبی میگردند، اعتباری که روی تاریخچه زندگی میگذاریم محدود است. تاریخچه زندگی منحصر به فرد است، یعنی هرگز از جمیع جهات به دیگری شباهت ندارد. ۶ - تفسیرتاریخچه زندگی را به صورتهای مختلف میتوان تفسیر نمود. مثلا اگر کسی روی مسایل جنسی تکیه کند این نکات در تاریخچه زندگی او آشکار میشوند. گاه میتوان تعداد فراوانی از تاریخچههای زندگی افراد مختلف را جمعآوری نمود و ملاحظه کرد، افرادی که در یک نوع بیماری و علایم آن مشترک هستند از چه جنبههای تاریخچه زندگی خود به یکدیگر شباهت دارند و بدینترتیب عوامل مختلف را مشخص نمود. تاریخچه زندگی کیفی است و کمی نیست. حتی در تاریخچههایی که به وضوح نشانه عوامل مرضی مشاهده میشود نمیتوانیم قوانین و علل اصلی را به صورت کمی مجزا سازیم. علیرغم محدودیتهای فوق، تاریخچه زندگی دارای نکات مثبتی است. مهمترین آنها این است که میتوان بر اساس آن فرضیات مختلف بنا نمود و در مواردی که نظارت بیشتری در دست است از طریق کمی عمل کرد. [۳]
عظیمی، سیروس، اصول روانشناسی عمومی، ص۵۸-۵۹، تهران، صفار، ۱۳۷۳، چاپ شانزدهم.
۷ - عدم وضوحیک درمانگر در طول زندگی خود ممکن است با تعداداندکی از تجربیات شگفتانگیزی مواجه شود که در آن زنجیره علت و معلولی یک بیماری خاص برای او تااندازهای روشن باشد. آنچه بیشتر متداول است مواردی هستند که در آنها تلاش پر زحمت درمانگر و بیمار، فقط به شناخت تدریجی شبکه پیچیده علت و آن هم تنها به تسکین تدریجی نشانه بیماری منجر میشود. اما در تمام موارد، خواه چشمگیر و بهتآور باشند یا پیشپاافتاده، روش یکی است. با کمک درمانگر، بیمار از رویدادهای گذشته و تاثیرات آنها بر مشکلات فعلی خود آگاه میشود و بر آنها تسلط مییابد. درمانگر بر اساس سابقه بیمار درباره علتهای احتمالی فرضیههایی میسازد و بعد به او کمک میکند تا بر گذشته خود چیره شود. [۴]
روزنهان، دیویدال، آسیبشناسی روانی، ص۲۰۱، یحیی سیدمحمدی، تهران، ساوالان، ۱۳۸۶، چاپ هفتم.
۸ - ثبت منظمسرگذشت بیمار همیشه باید به طور منظم اخذ شده و طوری ثبت شود که مسایل مهم از قلم نیفتاده و رجوع به آنها نیز برای همکاران آسان باشد. اخذ اطلاعات از همه بیماران همیشه به یک صورت ممکن نیست. برای اینکه بیمار احساس محدودیت از جانب مصاحبهکننده نکند، بهتر است کم و بیش انعطاف به خرج داده شود. [۵]
گیلدر، مایکل، روانپزشکی آکسفورد، ص۵۹-۶۲، نصرتالله پورافکاری، تهران، شایان، ۱۳۶۹، چاپ اول.
سرگذشت بیمار معمولا برای تشخیص و درمان او مهمتر از معاینه جسمی یا تحقیقات آزمایشگاهی است. سرگذشت کتبی اگر شامل بیماری فعلی، وضع قبلی و سرگذشت خانوادگی باشد، قابل فهمتر خواهد بود. وضع یا سرگذشت قبلی بیشتر بر دورانهای کودکی و نوجوانی و بلوغ تقسیم میشود. مصاحبهکننده باید به حدود و علایم هر کدام از این دورانها آشنایی داشته باشد و اگر بیمار قسمتی از آن را حذف کند، درباره آن قسمت یا دوران باید از او توضیح بخواهد. تعداد قابل ملاحظهای از بیماران در بیان این مطالب رعایت تقدم و تاخر تقویمی را نمیکنند. بنابراین سرگذشت کتبی غالبا تودهای از دادههاست که حاکی از حوادث زندگی بیمار نمیباشد. در صورتی که سرگذشت یک بیمار روانی باید شامل تصویری از بیمار و مختصات فردی و نقاط ضعف و قوتش باشد و به علاوه باید ذهن خواننده را در باب رابطه بیمار را به طرف اطلاعاتی سوق دهد که بیش از همه به کار درمان میآید. ۹ - نحوه سوال کردنبهتر است به جای پرسشهای مستقیم، سوالهایی در مورد نحوه بروز و رشد و نمای بیماری پرسیده شود. این کار در ارتباط با تغییرهای واقعی، تغییرهای احتمالی آینده، روابط بیمار با افراد مهم و تغییر محل اقامت و شغل، غالبا سرنخهای مهمی در خصوص شخصیت او به دست میدهد. این سرنخها بسیار اهمیت دارد، هرچند بیمار به اهمیت گفتههایش واقف نباشد. وقتی که دکتر سرگرم جستجو در باب سرگذشتیابی است، بهترین راه این است که فرصت دهد تا بیمار حوادث زندگیاش را به سلیقه خودش تنظیم کند، زیرا در این صورت اطلاعات ارزندهای به دست خواهد آمد. خاطرات قدیمی در حقیقت بادوامترین تاثرات عاطفی بیمار را در روزگار کودکی نشان میدهد و غالبا از لحاظ نیرویی با جنبههایی از منش یا شخصیت او ارتباط دارند. خوابها بهویژه خوابهای تکراری و خیالبافیهایی که از گذشتهها به یاد بیمار میآید، همه و همه حیات عاطفی – درونی بیمار را عیان میسازد. نکتهای که بسیار اهمیت دارد سن، اوضاع و احوال زندگی بیمار است. [۶]
مایکلز، رابرت، روانپزشکی بر اساس روانکاوی، ص۷۳-۷۶، ایرج پورباقی، تهران، روزبهان، ۱۳۸۱، چاپ اول.
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع• سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تاریخچه فردی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۲۲. |